loading...
*بیا تو دنیای سرگرمی*
محمد بازدید : 13 چهارشنبه 29 خرداد 1392 نظرات (0)

به غضنفر میگن:چرا قواص ها از پشت می پرن تو آب؟میگه چون اگه از جلو بپرن می افتن تو قایق

 

***

غضنفر سوار هواپیما میشه میبینه هرکی داره با یه چیزی کلاس میزاره ، یکی لبتابشو باز کرده جلوش ، یکی موبایلشو…. میخواد کم نیاره ، یه جعبه دستمال کاغذی میذاره تو جیبش یه گوشه دستمالو میذاره بیرون . بغل دستیش میگه: ببخشید…

 

***

به غضنفر میگن برو این اتوبوس را پارک کن.می ره صندلی هاشو در میآره جاشون درخت میکاره

***

غضنفر بچش بعد از عید فطر به دنیا میاد اسمشو میزاره پسفطرت!

***

غضنفر ادعا پیامبری میکرد.بش میگن باید 40 روز بری تو غار تا خدا وحی بده پیامبر بشی.ترکه هم میره بعد از 2 روز لت و پاره بر میگرده بهش میگن چی شد؟میگه والا ما رفتیم نشستیم یهو جبریل با قطار اومد رد شد

***

غضنفر بچش بعد از عید فطر به دنیا میاد اسمشو میزاره پسفطرت!

***

رفیق غضنفر باباش مرده بوده هی بی تابی میکرده .دوستاش بهش میگن برو دلداریش بده.میره پیشش میگه: ناپلون رو که میشناسی؟ اینهمه جنگ و فتوحات کرد اخر مرد.انیشتن رو هم که میشناسی؟اینهمه کشف و اختراع کرد اخرش مرد.بابای تو که هیچ گهی نبود تو اینقدر براش بی تابی میکنی.

***

به غضنفر میگن یه حرف فلسفی بگو. میگه: آدمای احمق کسانی هستند که به همه چیز 100% اطمینان میکنن. بش میگن مطمئنی؟ میگه 100%

***

یک روز غضنفر از یکی میپرسه ساعت چنده ؟ میگن : سه و نیم. غضنفر میگه : دارم دیوونه میشم از صبح تا حالا هرکی یه چیزی گفته

***

به غضنفر میگن چرا ماشینتو از پلاک شروع میکنی به شستن؟؟میگه والا یه بار از سقف شروع کردم وقتی رسیدم به پلاکش دیدم ماشین خودم نیست .

***

غضنفر عمیق در فکر فرو رفته بود و با خود فکر میکرد اگر ادیسون نبود، باید در تاریکی‌ تلویزیون نگاه میکردیم!

***

از غضنفر می‌پرسن: عاشورا چه روزی ؟ میگه: روزه جهانی قیمه!!

***

غضنفر میره پیش دکتر و می گه: آقای دکتر به دادم برس! از صبح تا حالا کمرم راست نمی شه! دکتر با تعجب به سر تا پای غضنفر نگاه می کنه و می گه: علتش معلوم است! دکمه یقه پیراهنت را به دکمه شلوارت وصل کردی

***

خواننده تو عروسی میگه: خانوما، آقایون، دستا بالا، می‌خواهیم بریم بندر! غضنفر داد میزنه: کجا؟ ما تا شام نخوریم هیچ‌جا نمیریم!!!

***

غضنفر توی جبهه بیسیم چی بوده زنگ میزنه میگه : آقا 5 تا عراقی دستگیر کردم بیاید ببرید میگن خودت بیار …. میگه نه شما بیاین اینا نمیذارن من بیام

***

یه روز سه تا دیوونه رو می اندازن تو یه اتاق دو تاشون مى رقصن، یکیشون هم میگه: سبز – آبى – قرمز ازش می پرسن چرا این جورى می گى؟ میگه من رقص نورم!!

***

خسیسه با برق خونه همسایشون خودکشی میکنه!!

***

یه روز غضنفر میره در مغازه خیاطی. پارچه شو میده میگه برام یه شلوار بدوز. فردا نیام بگی وقت نداشتم سوزنم شکسته بود ننه م مرده بود. اصلا نمیخوام پدر سگ پارچه منو بده میخوام برم

 

محمد بازدید : 12 چهارشنبه 29 خرداد 1392 نظرات (0)

غضنفر بعد از سی سال کچل بودن میره مو میکاره دو روز بعدش توی قرعه کشی بانک حج واجب برنده میشه

 

*****

به غضنفر میگن امامات رو میشناسی؟

میگه: آره

میگن: پس اسماشون رو بگو.

میگه: اسمن که نه ولی اگه ببینمشون میشناسم

*****

به غضنفر می گن چرا نماز نمی خونی؟ می گه حفظم برای چی بخونم

 

*****

غضنفر زنش حامله بوده، نگاه میکنه به شکم زنش، میگه: خانم جان این چیه؟ میگه: بچه ست. میگه: دوستش داری؟ میگه: آره خوب، معلومه. میگه: پس چرا قورتش دادی؟

*****

غضنفر از دوستش میپرسه عمیق ترین ، طولانی ترین و م حکم ترین لبی که گرفتی کی بود؟ میگه یه دفعه لبم رفت تو لوله جارو برقی

*****

غضنفر توی یه مانور از هواپیما با چتر میپره پایین چترش باز نمیشه
میگه خب خدا رو شکر که این فقط یه مانوره

*****

غضنفر یه بسته هزاری میشماره ۲۵ تومن کم میاره

*****

غضنفر با خوشحالی میاد به دوستش میگه : بالاخره این پازل رو بعد از ۲ سال حل کردم…دوستش میگه : ۲ سال زیاد نیست ؟؟غضنفر میگه : نه بابا..روش نوشته ۷ تا ۱۰ سال..

*****

غضنفر از خواب میپره دست و پاش میشکنه

*****

غضنفر داشته شیر میخورده میمیره..میدونین چرا ؟ گاو میشینه روش

*****

غضنفر فیلم جنگی میدیده..تموم که میشه سینه خیز میره تلویزیون و خاموش میکنه…

*****

به غضنفر میگن : دو دو تا ؟ میگه : پس چند تا ؟؟

*****

غضنفر میره بدنسازی مربیه میگه : هفته ی اول بدن درد داری…غضنفر میگه : پس من از هفته ی دوم میام…

*****

غضنفر تو خیابون میبینه نوشتن : سیو همان سیب است ..میگه :دروغ میگن پدرسگا..خودم خوردم صابون بود…

*****

به غضنفر میگن شما ایمیل E-MAIL دارین ؟ میگه : نه خیلی ممنون..من تازه غذا خوردم.سیرم…

 

محمد بازدید : 15 دوشنبه 27 خرداد 1392 نظرات (0)

غضنفر هی نگاه به گوشیش میکرده و میخندیده ، بهش میگن اس ام اس اومده ؟ میگه آره ، میگن چیه ؟ میگه یکی هی اس ام اس میده Low Battery !!!

 

***

اولی: آقای دکتر، من فکر می کنم عینک لازم دارم. دومی: بله حتما! چون این جا مغازه ساندویچ فروشی است!

***

بچه از باباش می پرسه: بابا! تو بهشت زنها از شوهراشون جدا زندگی می کنند یا با هم هستن؟
باباهه می گه: بچه جون! اگه زنها با شوهراشون یک جا باشن که اونجا دیگه بهشت نمی شه!

 

***

دیوانه اولی: من وقتی رو کله ام وامیستم خون توی سرم جمع میشه، ولی وقتی روی پاهام وامیستم، خون تو پاهم جمع نمی شه، می دونی چرا اینجوریه؟
دیوانه دومی: خوب معلومه، چون پاهات مثل کله ات تو خالی نیستند!!!

***

حیف نون می ره کارخانه چوب بری استخدام بشه، آقاهه می پرسه: سابقه ای تو کار چوب بری داره؟
حیف نون می گه: من می تونم درختای گردو به قطر یک متر رو در مدت یک دقیقه با تبر قطع کنم!
آقاهه خیلی تحت تاثیر قرار می گیره، می گه: این همه تجربه رو از کجا آوردی؟
حیف نون می گه: از کویر لوت!
آقاهه می گه: مرد حسابی! کویر لوت درخت گردوش کجا بود؟!
حیف نون می گه: پس فکر کردی واسه چی دیگه اونجا درخت گردو پیدا نمی شه؟!

***

معلم: کی می دونه چرا هواپیما پروانه داره؟
رضا: آقا اجازه؟ برای اینکه خلبان عرق نکنه!
معلم: از کجا فهمیدی؟
رضا: آقا اجازه؟ یه دفعه که ما داشتیم فیلم تماشا می کردیم، دیدیم که وقتی پروانه هواپیما از کار افتاد، خلبانه خیس عرق شد!

***

یارو می رسه به دوستش می گه: حیف نون چی شده؟ خیلی به نظر ناراحتی؟
حیف نون می گه: آخه این هفته بدترین هفته برام بود، شنبه طلبکاره اومد در خونمون، یکشنبه ماشینم رو دزدیدند، دوشنبه خونه مون آتیش گرفت، سه شنبه سکته ناقص کردم، چهارشنبه بابام فوت کرد، پنج شنبه زنم گم شد و از همه بدتر جمعه… زنم پیدا شد!

***

حیف نون زنگ می زنه ثبت احوال، می گه: ببخشید، اونجا ثبت احواله؟ من امروز احوالم خیلی خوبه، می خواستم ثبت کنم!

***

غضنفر تو جاده داشته رانندگی می کرده ، یهو میبینه یه کامیون داره از روبروش میاد،
میزنه رو ترمز میبینه ترمزش نمی گیره .

رفیقشو صدا می کنه می گه : اصغر اصغر پاشو تصادفو ببین

***

حیف نون رفته بوده تئاتر، دوستش ازش می پرسه: چطور بود؟
حیف نون میگه: خوب بود، ولی آخرش رو نفهمیدم چی شد. قست اول که تموم شد یک پلاکارد نشون دادن که نوشته بود: “پرده دوم، دو سال بعد”
من دیگه حوصله نداشتم دو سال صبر کنم اومدم بیرون!

***

تو شهر حیف نون اینا برای اولین بار چرخ فلک نصب می کنن. حیف نون به شهرداری زنگ می زنه می گه دستتون درد نکنه، از وقتی پنکه بزرگه رو نصب کردین هوا خیلی خنک شده!

***

ک مورچه و یک زرافه باهم ازدواج می کنند
شب عروسی مورچه گم می شه بعد از یک هفته پیداش می شه
بعد زرافه بهش می گه : این همه مدت کجا بودی ؟
مورچه می گه : تو راه بودم که بیام بوست کنم

***

به حیف نون می گن برو استخر شیرجه بزن تو آب، بعدش بیا بالا شامپو گلرنگ رو تبلیغ کن… خلاصه میره بالا و شیرجه میزنه، ولی از بخت بد سرش می خوره به کف استخر… بعد از یه مدت بالاخره میاد بالا، رو می کنه به دوربین، می گه: می خوام سالاد درست کنم!

***

حیف نون داشته برای دوستانش تعریف می کرده: “رفته بودم جنگل، که ناگهان یه خرس بزرگ دنبالم گذاشت، من هی می دویدم، خرسه هم هی پشت سر من می دوید و لیز می خورد… من هی می دویدم، خرسه هم هی پشت سر من می دوید و لیز می خورد…”
دوستاش می گن: “حالا خوبه تا اینجا رسیدی خودت رو خراب نکردی!”
حیف نون می گه: “پس فکر کردید برای چی خرسه لیز می خورد؟”

***

حیف نون می ره کتابخونه، داد می زنه یه ساندویچ بدین با سس اضافه.
آقاهه بهش می گه: آقا! اینجا کتابخونه هست.
حیف نون می گه: ببخشید… بعد یواش در گوش آقاهه می گه: یه ساندویچ بدین با سس اضافه!

***

شعبده بازی روی صحنه هنر نمایی می کرد که ناگهان گفت: حالا یک خانم بیاید روی صحنه تا من کاری کنم که غیب شود!
مردی از میان جمعیت برخاست و گفت: آقای شعبده باز! چند لحظه صبر کن تا من بروم مادر زنم را بیاورم!

***

مردی می ره پیش کشیش تا اعتراف کنه. می گه: من در زمان جنگ جهانی دوم به یک مرد در خانه خودم پناه دادم.
کشیش می گه: خوب این که گناه نیست!
مرد می گه: ولی من بهش گفتم برای هر یک هفته ای که در خانه من بمونه باید 5 دلار بپردازه.
کشیش می گه: درسته که کارت خوب نبوده، ولی تو با نیت خوبی این کار رو انجام دادی.
مرد می گه: اوه! متشکرم! خیالم راحت شد. فقط یه سوال دیگه…
کشیش می گه: بگو فرزندم.
مرد می گه: آیا باید بهش بگم که جنگ تموم شده؟

***

به حیف نون گفتن واسه زلزله بم چه کمکى کردى؟ گفت: متاسفانه من دستم خالی بود، ایشالا زلزله بعدی!

***

احمد: مامان! اجازه می دهی بروم با اکبر بازی کنم؟
مادر: نه پسرم، اکبر بچه خوبی نیست. آدم باید همیشه با دوست بهتر از خودش بازی کند.
احمد: پس اجازه بدهید اکبر بیاید با من بازی کند!

 

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    آیا ازbia2donyaysargarmi خوشتان آمده است؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 3
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 19
  • بازدید کلی : 786
  • کدهای اختصاصی
    وبلاگicon

    ابزار وبلاگ

    ابزار هدایت به بالای صفحه

    پشتیبانی

    ابزار رایگان وبلاگ

    ابزار امتیاز دهی

    کد آمارگیر

    كد ساعت و تاريخ

    تماس با ما چاپ این صفحه

    مترجم سایت

    ابزار وبمستر

    Susa Web Tools
    Susa Web Tools
    Susa Web Tools
    Susa Web Tools
    ارسال لینک

    كد ساعت و تاريخ

    وبلاگکد ماوس
    وبلاگicon
    وبلاگ-ساعت فلش
    تبلیغات